میدانستم قطره هایی که از آسمان می ریزد اشک های آسمان است
اشک هایی که هر قطره از آن خاطره ای بیش نیست
در رویا هایم پرواز کردم...
و در اوج آسمان ها... در میان ابر ها ... در میان قطره ها ...
چه طور می شد از میان این همه قطره باران
قطره ی عاشق را پیدا کرد ؟
قطره هایی که هر وقت به زمین می ریخت
یا به دریا میرفت...
یا به رود خانه...
یا به صحرا می رفت و به زمین فرو میرفت...
و یا بر روی گل می نشست...
من به دنبال قطره ای بودم که بر روی چشمانم بنشیند
نظرات شما عزیزان:
|